میدانید تفاوت نیاکان ما با دیگران در چه بوده است ؟!
در بناهای بزرگ دنیا مانند دیوار چین و اهرام ثلاثه
کتیبه هایی یافت شده که این عبارات در آن حکاکی شده بود:
اگر برده ای در هنگام کار آسیب دید او را گردن بزنید!
ولی در تخت جمشیده ، در کتیبه ها مکشوف نوشته شده
بود اگر کارگری (فرق کارگر با برده بسیار است) در هنگام کار
در این بنا آسیب دید حکومت موظف است تا اخر عمر وسایل
امرار معاش او را بدون هیچ منت و چشم داشتی پرداخت کند!
پس بر موسس این بنا کوروش بزرگ درود فرست....
این تنها یك ستون نیست...
هویت من است ، اصالت من است...
این تنها یك نقش نیست..
تاریخ من است ، تاریخی سراسر افتخار...
این جای تیشه نیست كه سنگ را تراشیده....
قلم تاریخ است كه شناسنامه ی مرا نوشته است...
این رد پای نژاد پاك من است...
این تمدن من است كه بر روی سنگ نمایان است...
____________________
مهد علیا زنی قدرتمند و بااراده بوده که ایران رو همواره عاشقانه
دوست داشته... اگر اشکال های شرعی داشته (که واقعا بعید میدونم)
به خودش مربوط میشده...
چیزی که به ما مربوطه خدماتی است که برای این آب و خاک
انجام داده... دیالوگی در سریال سالهای مشروطه به امیر کبیر
خطاب میشه امیر: باید بره تا کبیر شه... امیر کارهایی که لازم
بود رو انجام داد. هم به اسلام هم به ایران خدمت کرد
اما هرکسی میاد و بعد مدتی میره این مدت دست خداس و
شاید مهد علیا وسیله بوده... و البته موضوع دیگه ای هم
هست که مهد علیا فقط در عزل امیر نقش داشته
و تا حدودی با قتل امیر مخالف هم بوده... مهدعلیا فکر ازدواج با امیر رو داشته
اما وقتی امیر با خواهر شاه ازدواج میکنه به مرز جنون میرسه و شخصیتش
خاکستری میشه اون موقع است که کلنل فرانت و آقاخان
نوری تمام سعی
خودشون رو میکنن تا بتونن مهدعلیا رو راضی به این کار کنن
تا جلوشون رو نگیره... این که مهدعلیا سرپرست قاتلان
امیر کبیر بوده شایعاتی است که برای
بزرگتر کردن مرگ امیر به خورد مادادند... سرپرستان حکومت باید
از پس اوضاع کشور بربیان(شاهان) وگرنه قرار نیس صدر اعظم
برای کشور با درباریان بجنگه... فکر ما از ریشه خرابه... بیاین
به روشنی نگاه کنیم... مهد علیا زنی فوق العاده بوده که
حق اونه در تاریخ بهتر از او یاد بشه... راستی کدام مورخی
زمان آخرین ملاقات امیر و مهدعلیا اون جا بوده که
بفهمه و ثابت کنه که امیر به اون روسپی گفته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
متشکرم که وقتتون رو به این مطلب اختصاص دادید..
با درود به همگی..
یادمون باشه هیچ زمانی نگیم وطن ..بگیم مهین ...مهین خودمون را به عربی نخوانیم...
نگیم مملکت ...بگیم ایران ...بگیم کشور...ایران خودمون را به عربی نخوانیم...
انتخابات=گزینش
تظاهرات =راهپیمایی
موقت=ناپیوسته ، ؟؟؟؟
نظر من =دید من ، دیدگاه من
تدبیر=دور اندیشی ،؟؟
حمایت =پشتیبانی
رفاه=آسایش ، ؟؟
اعتماد= ؟؟؟؟
وظیفه =خویش کاری
رویت ، مشاهده =دیدن
تکذیب=رد کردن
خدمت کردن =یاری دادن ، پشتیبانی کردن ،؟؟
تولید=باز آفرینی
اشتغال =کار زایی
حفظ= نگهداری ، پاسداری
توسعه=گسترش
ثبات =پایداری ، ماندگاری ، ؟؟؟
ملت=مردم...............
ملاقات=دیدار
شجاع=دلیر
تامین کردن=برآورده کردن
دوستان اگر جایگزین واژه ای را می دانید برایم بنویسید..
بکار گیری نوشته های این تارنگار برای همه آزاد است و نیازی به نام بردن از آن نیست .
خیلی خرسند میشوم که آنرا به گوش همه برسانید ...
تا درودی دیگر
بدرود
واقعا موافقم...این ایرانی بود که کوروش
و داریوش بعد اون همه زحمت به ما تحویل
دادن؟ این بود ایرانی که امیر کبیر واسه آباد
کردنش جونشو داد؟ متاسفم!
بر مزارم بنویسید که ایرانی بود
نسبش کوروش و آرش پدرش مانی بود
در رگش مذهب زرتشت تلاطم می کرد
گر چه خود پیرو آیین مسلمانی بود
وقت خوردن به زمین نام علی بر لب داش
عاشق رستم دستان
گر چه غافل نشد از ذکر اوستا یک دم
پیش رویش همه شب رحلی و قرآنی بود
سینه اش سوخته از سوگ حسین ابن علی
داغی از خون سیاوش به پیشانی بود
بر مزارم بکش از نقشه ایران سنگی تا پس از مرگ بداننذ که ایرانی بود
1. وصيت نامه كوروش كبير فرزندان من، دوستان من! من اكنون به پايان زندگی نزديك گشته*ام. من آن را با نشانه*های آشكار دريافته*ام. وقتی درگذشتم مرا خوشبخت بپنداريد و كام من اين است كه اين احساس در کردار و رفتار شما نمايانگر باشد، زيرا من به هنگام كودكی، جوانی و پيری بخت*يار بوده*ام. هميشه نيروی من افزون گشته است، آن چنان كه هم امروز نيز احساس نمی*كنم كه از هنگام جوانی ناتوان*ترم. من دوستان را به خاطر نيكويی*های خود خوشبخت و دشمنانم را فرمان*بردار خويش ديده*ام. زادگاه من...
(برای بقیه مطالب به ادامه مطلب بروید)
بعضی از مردم ایران چادر نشین بودند وبه دنبال گله های خود کوچ می کردند.اما جمعیت زیادی از ایرانیان ساکن شهرها و روستاها بودند.بیشتر خانه های شهرها و روستاها با آجر یا خشت خام ساخته می شد.بام اغلب خانه ها کاه گلی بود.در ورودی همه ی خانه ها چوبی بود.
ایرانی ها بت پرست نبودند و خدای واحد اهورامزدا را می پرستیدند.آن ها یونانی ها را مسخره می کردند که خدایان خود را به صورت انسان یا حیوان نشان می دادند و برای آن ها خانه یا معبد بنا می کردند.
اهورا مزدا خدای بزرگ است.او شادی و جدی بودن در زندگی را برای مردم آفرید.او خرد و جدی بودن را برای داریوش آفرید. به خواست اهورا مزدا من راستی را دوست دارم و از بدی بیزارم. من دوست مردم دروغگو نیستم.تندخو نیستم،هنگامی که درونم از خشم می جوشد،خشم را فرو می نشانم.اگر کسی علیه دیگری چیزی بگوید،سخن او را باور نمی کنم تا سوگند هر دو را بشنوم.
ای انسان هر که هستی باش و از هر جا که می آیی بدان که من کورش، پایه گذار امپراطوری ایران هستم.
بر این توده ی خاکی که بدن مرا پوشانده است،حسادت مکن.
کورش پس از فتح بابل دستور داد بر استوانه ای گلی بنویسند:
ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم بر مردم این شهر و این سرزمین آزاری برسد.من برای صلح
کوشیدم. نبونید مردم درمانده ی بابل را به بردگی گرفته بود.من برده داری را بر انداختم.به بدبختی های مردم پایان
دادم.فرمان دادم که همه ی مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند.خانه های ویران آنها را آباد کردم و....
تا دل ها شاد شود.
تخت جمشید، پارسه، پرسپولیس، پرسه پلیس، هزارستون و یا چهل منار که در شمال شهرستان مرودشت در شمال استان فارس (شمال شرقی شیراز) جای دارد، فاصله این مکان تاریخی توریستی تا مرکز استان ۵۰ کیلومتر می باشد. نام یکی از شهرهای باستانی ایران است که طی سالیان پیوسته، پایتخت باشکوه و تشریفاتی پادشاهی ایران در زمان امپراتوری هخامنشیان بودهاست.
(برای مطالب بیشتر به ادامه مطلب بروید)
(منبع : ویکی پدیا)
شعر فردوسی برای ایران
ندانی که ایـــران نشستِ من است جهـــان سر به سر زیر دست ِ منست
هنر نزد ایرانیان است و بـــس ندادند شـیر ژیان را به کــس
همه یکـدلانند یـزدان شنــــاس بـه نیکـــی ندارنـــد از بـد هـراس
نمــانیم کین بـــــوم، ویران کننـــــد همی غــارت از شهـــر ایــــــران کنند
نخـــوانند بر مــا کـــسی آفــــــرین چو ویـــران بود بـــــوم ایــران زمــین
دریغ است ایـران که ویـران شــود کُنام پلنگــــان و شیــران شــود
چـو ایـــــران نباشد تن من مـبــاد در این بـــوم و بر زنده یک تن مبــــاد
همـه روی یکسر بجـنگ آوریــم جــهان بر بـداندیـــــش تنـگ آوریم
همه سربه سر تن به کشتـــن دهیــم از آن به، که کشـــور به دشمـن دهـیم
چنین گفت موبد که مردن به نام بـه از زنـــده، دشمـــن بر او شادکام
اگر کُشـت خواهـد تو را روزگــار چــه نیکـو تر از مـرگِ در کـار زار
«حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی»
به نام دوست که هرچه داریم از اوست...
سلام دوستای خوبم با ما همراه باشید
.: Weblog Themes By Pichak :.